سایه روشن

سیاسی- فرهنگی ادبی

سایه روشن

سیاسی- فرهنگی ادبی

مصاحبه با خدا در خواب

چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ب.ظ

خدا گفت:" بیا نو، پس می خواهی با من مصاحبه کنی؟"

گفتم:" اگر وقت داشته باشید."

خداوند لبخندی زد و گفت:" وقت من بی نهایت است و برای انجام هر کاری کافی است. چه سؤالاتی داری که از من بپرسی."

گفتم:" چه چیز بیشتر از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟"

خدا جواب داد:" این که آنه از کودک بودن خسته می شوند و عجله دارند زودتر بزرگ شوند و سالیان دراز را در حسرت دوران کودکی سر کنند.

این که سلامتی شان را برای به دست آوردن پول از دست می دهند و بعد پولشان را خرج می کنند تا دوباره سلامتی شان را به دست آورند.

این که با چنان هیجانی به آینده فکر می کنند که زمان حال را فراموش ولذا نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

این که چنان زندگی می کنند که گویی نخواهند مرد و چنان می میرند که هرگز زنده نبوده اند."

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی در سکوت گذشت. بعد پرسیدم:" به عنوان یک پدر چه درس هایی از زندگی را می خواهید فرزندانتان یاد بگیرند؟"

خداوند با لبخندی پاسخ داد:" یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد.

یاد بگیرند که با ارزش ترین ها، اشیایی نیست که در زندگی دارند، بلکه اشخاصی است که در زندگی دارند.

یاد بگیرند که نباید خود را با دیگران مقایسه کنند. هر کس طبق ارزش های خودش قضاوت مب شود نه در گروه و بر اساس مقایسه.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین دارایی را داشته باشد بلکه کسی است که کم ترین نیاز را داشته باشد.

باد بگیرند که برای ایجاد زخمی عمیق در دل کسی که دوستش دارند تنها چند ثانیه زمان لازم است اما برای التیام آن سال ها وقت لازم است.

یاد بگیرند بخشش را با بخشیدن تمرین کنند.

یاد بگیرند افراد بسیاری آن ها را عمیقا دوست دارند، اما بلد نیستند علاقه شان را ابراز کنند.

یاد بگیرند پول همه چیز می خرد جز دل خوش.

یاد بگیرند که ممکن است دو نفر یک موضوع واحد را ببینند و از آن دو برداشت کاملا متفاوت داشته باشند.

یاد بگیرند دوست واقعی کسی است که همه چیز را در مورد آن ها بداند و با این حال دوستشان داشته باشد.

یاد بگیرند که کافی نیست که همواره دیگران آن ها را ببخشند بلکه باید خودشان هم خود را ببخشند."

مدتی نشستم ولذت بردم از او برای وقتی که به من اختصاص داده بود و برای همه کارهایی که برای من و خانواده ام کرده بود تشکر کردم.

او پاسخ داد: هر وقت که بخواهیمن 24 ساعت در دسترس هستم فقط کافی است صدایم کنی تا جواب بدهم. انسان ها فراموش خواهند کرد تو چه گفتی یا چه کار کردی اما هرگز فراموش نخواهند کرد که چه احساسی در آن ها ایجاد کردی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۹
م.الف.ی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی