سایه روشن

سیاسی- فرهنگی ادبی

سایه روشن

سیاسی- فرهنگی ادبی

دو برادر

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۴۹ ب.ظ

دو برادر در کنار هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند. یکی از آنها ازدواج کرده بود وخانواده ای بزرگ داشت. اما برادر دیگر هنوز مجرد بود.

در پایان روز دو برادر سود آن روز را به طور مساوی بین خود تقسیم می کردند.

روزی برادر تنها با خود فکر کرد نصف کردن سود مزرعه عادلانه نیست. برادر من همسر و چند بچه دارد. در حالی که من تنها هستم.

 به همین دلیل او هر شب پنهانی مقداری از سهم محصول خود را به انبار برادرش می برد و آنجا می گذاشت.

از سویی برادر دیگر نیز با خود فکر می‌کرد نصف کردن سود مزرعه اصلا عادلانه نیست. من تنها نیستم. خانه و کاشانه ای دارم، همراه و هم صحبتی دارم اما او هیچ کس را ندارد و باید به فکر آینده و پس انداز باشد.

به همین دلیل او نیز هرشب مقداری از سهم محصول خود را به انبار برادر خود می‌برد.

سال ها می گذشت و هر دو مرد همواره متعجب بودند. چون هیچ کدام انبار پری از گندم نداشتند. ناگهان یک شب دو برادر در تاریکی شب با سبدی در دست با هم برخورد کردند. سبدها از دست هر دو به زمین افتاد و بدون هیچ حرفی یکدیگر را در آغوش گرفتند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۸
م.الف.ی

نظرات  (۱)

آنگونه که دوست داریم با مارفتار شود با دیگران رفتار کنیم
حسن ظن داشتن باعث جلب حسن ظن می شود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی